از اوضاع خونه و بچها بگم كه تولد اني رو برگزار كردم و اكثر دوستاش اومده بودن خوشبختانه و خاله شادي هم بود و اونجور مه بعدا از بچه ها شنيدم بهشون كلي خوش هم گذشته بوده.شب يلدا هم مهمون اعظم خانوم اينا بوديم براي عروسش مهموني دعوت كرده بود اخه پويا نامزد كرده و قراره خرداد ماه عروسي بگيرن.اني هم مشغول درس و مشقه و كلاس زبان و پيانو و نقاشي هم مي ره و كجدار و مريز داريم با هم كنار مياييم.از پاري بگم كه چقدر شيطون و خواستني شده و حسابي با كاراش دل همه رو برده خيلي شلوغ و خرابكار در عين حال شيرين.هنوز چند تا كلمه مي گه يه مدت كه لج كرده بود و بابا نمي گفت و به جاش دده مي گفت و بعد هم مامان نمي گفت ولي الان يه هفته اي ميشه مامان هم مي گه و به خواهرش مي گه آبيج،درست مثل حامد كه پريا رو آبيج صدا مي كرد.
بهمن ماه تعطيلاتشو رفتيم با مامان اينا رامسر از اونجا برگشتني به سرعين هم سر زديم.تعطيلات عيد اولش مي خواستيم بريم اسپانيا و بعد ديديم اون موقع سرده و بعد خواستيم بريم تايلند كه عيد هزينه خوانوادمون براي پاتايا مي شد ٤٥ميليون مه راستش به نظر من اضافي گرون بود و فعلا اگه هتل پيدا كنيم مي ريم اصفهان.
درباره این سایت